ضرورت نوسازی مداوم گفتمان شیعی

عبارات شریعتی ذیل عنوان «حسین وارث آدم» بیانگر لب فهم و تفسیر وی از واقعه عاشورا و رسالت امام حسین است. با مروری به تاریخچه تفسیرهای عاشورا به آسانی درمی یابیم یکی دو قرن پیش از شریعتی خبری از این نگاه در میان شیعیان نبود...


"ما بی‌شرمان ماندیم، صدها سال است که مانده‌ایم و جا دارد که دنیا بر ما بخندد که ما ـ مظاهر ذلت و زبونی ـ بر حسین(ع) و زینب(س) ـ مظاهر حیات و عزت ـ می‌گرییم، و این یک ستم دیگر تاریخ است که ما زبونان، عزادار و سوگوار آن عزیزان باشیم ... اکنون شهیدان کارشان را به پایان رسانده‌اند و ما شب شام غریبان می‌گرییم، و پایانش را اعلام می‌کنیم و می‌بینیم چگونه در جامعه گریستن بر حسین (ع)، و عشق به حسین (ع)، با یزید همدست و همداستانیم؟ ... در نبرد همیشه تاریخ و همیشه زمان و همه جای زمین ـ که همه صحنه‌ها کربلاست، و همه ماهها محرم و همه روزها عاشورا ـ باید انتخاب کنند: یا خون را، یا پیام را، یا حسین بودن یا زینب بودن را«آنها که رفتند، کاری حسینی کردند، و آنها که ماندند، باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدی‌اند»!.

عبارات شریعتی در بالا بیانگر لب فهم و تفسیر وی از واقعه عاشورا و رسالت امام حسین است. با مروری به تاریخچه تفسیرهای عاشورا به آسانی درمی یابیم یکی دو قرن پیش از شریعتی خبری از این نگاه در میان شیعیان نبود. همچنین تجربه تاریخی ما از تبدل و جایگزینی مستمر انگاره ها  به ما می آموزد که به احتمال زیاد در آینده اثری از این نگاه جز در کتب تاریخ اندیشه برجای نخواهد ماند.

سوال اینست که این نگاه نو پدید که طبعا جزو آموزه های لایتغیر دین نبوده است چگونه پدید آمد و مهمتر از آن چگونه شد که در یک دوره تاریخی به تصویر غالب از واقعه عاشورا تبدیل شد؟ جواب به گمانم روشن است: در آن دوره تاریخی جامعه، مستعد و مقتضی یک تحول اساسی بود، تحولی که ساختارهای نامطلوب را براندازد و طرحی نو درافکند. تحولها برای تحقق، نیازمند گفتمان‌اند و گفتمانها نیازمند توجیه و استدلال. شریعتی با باور به ضرورت تحول، در ساختن گفتمانی که این تحول را تسهیل کند نقشی تعیین کننده داشت. او مهمترین توجیهات خود برای روایی گفتمان جدید را از سنت شیعی و از جمله سیره امام حسین برگرفت تا از آن همچون ابزاری برای متحول کردن جامعه استفاده کند و از آنجا که تفسیر سنتی از این واقعه را مانعی بر سر راه تحول می دید تلاش کرد که پیوند تاریخی جامعه شیعی را با سنت شیعی قطع کند و لذا شیعیانی را که با تفسیر سنتی مانوس بودند ضد تشیع و یزیدی نامید. در واقع او به دنبال گسست از سنت بود و نه انجام اصلاحات در آن؛ و هم از روست که در طول تاریخ کمتر کسی را می توان - اگر بتوان - یافت که به اندازه شریعتی با استناد به نمادهای شیعی،  شیعیان  و شعایر شیعی را تحقیر کرده و ایشان و آنها را ضد تشیع معرفی کرده باشد.

اگر گفتمانها فرزندان زمانه اند، یا لااقل متناسب با آن و ناظر بدان شکل می گیرند تا اهداف و آرمانهای اهل زمانه را محقق کنند پس می توان در هر زمان به نقد، اصلاح، تکمیل و حتی جایگزینی گفتمان جاری و ساری پرداخت و گفتمانی نو برساخت؛ همانگونه که گفتمان مد نظر شریعتی بر ویرانه های گفتمان عهد صفوی بنا گردید.

با اینحال نه چنین است که در هر زمان در یک جاده یکطرفه از سوی شرایط به سوی گفتمان متناسب با آن در حرکتیم؛ بلکه در هر شرایط با گزینه های متعدد گفتمانی مواجهیم که باید بین آنها انتخاب کنیم.

به نظرم معیار انتخاب بین گفتمانهای موجود و ممکن در هر زمان عبارت است از قرار داشتن گفتمان در نقطه تلاقی و توازن سنت و خرد مصلحت اندیش زمانه: گفتمانی ارجح است که بیشترین و محکم ترین تاییدات سنت را از آنِ خود کند و در عین حال بیش از گفتمانهای دیگر به قوام و دوام و بهروزی جامعه مدد رساند. هر افزایشی در یکی از دو کفه ترازویِ سنت و خردِ زمانه که به کاستن از وزن کفه دیگر بیانجامد در نهایت کلیتِ ترازو را در معرض زوال قرار خواهد داد. لذا هر گفتمان شیعی مفروض اگر به دنبال بقا و تثبیت خود است، باید بتواند در نقطه توازن سنت و خرد زمانه قرار گیرد و چون این نقطه دائما در حال حرکت است، این گفتمان نیز باید به موازات آن حرکت کند؛ چرا که در غیر اینصورت گفتمان های رقیب که تعهدی به شیعه ندارند به بهانه ناکارآمدی  گفتمان شیعی وارد میدان خواهند شد و آن را به حاشیه خواهند راند.

عنوان:

  • 00:00
  • 00:00