چند تقریر از امت گرایی

اشکالِ مشکل سازِ روشنفکران ایرانی، که مختص ایشان هم نبود، آن بود که نه از جایگاه زیسته و موقعیت واقعی ایران در منطقه و جهان، بلکه از پایگاه امت گرایی که از جمال افغانی و اقبال لاهوری به ارث برده بودند به جامعه ایران نگریستند...


«ما روشنفکران در سالهای چهل و پنجاه تحلیل درستی از جایگاه خود در جامعه و جامعه خود در جهان نداشتیم. می‌توانم این را به عنوان یک اعتراف بگویم که ما روشنفکران جایگاه خود را ندانستیم و جامعه را خراب کردیم». سخن دُرگون مرحوم داریوش شایگان بود که آن را به بهای یک عمر سلوک فکری به دست آورد و بی مزد و منت در اختیار ما گذاشت و رفت.

اجازه می خواهم کمی با ایشان همدلی کنم، اما از منظری متفاوت. اشکالِ مشکل سازِ روشنفکران ایرانی، که مختص ایشان هم نبود، آن بود که نه از جایگاه زیسته و موقعیت واقعی ایران در منطقه و جهان، بلکه از پایگاه امت گرایی که از جمال افغانی و اقبال لاهوری به ارث برده بودند به جامعه ایران نگریستند در نتیجه جایگاه ایران را از طرفی در تقابل با گذشته شیعی خود و از طرف دیگر در تقابل با غرب بازتعریف کردند تا به مرور تمام سرمایه تاریخی جامعه شیعی مصروف مبارزه ای نفس گیر با خویشتن و با غرب گردد، مبارزه ای که اگر به اضمحلال این جامعه نیانجامد به واپسماندگی آن خواهد انجامید.

اکنون اما نمی توان راه رفته را پس رفت و آب ریخته را بازگرداند و با اکنون خود گسست؛ چرا که گسست با اکنون همانند گسست قبلی می تواند رنج بیشمار پدید آورد. حال که ما در فضایی امت گرایانه به معنای پیشگفته قرار داریم، باید از همین فضا شروع کنیم و به بازتعریف و تعدیل آن همت گماریم. امت گرایی تقریرهای واقع و ممکن مختلفی داشته و دارد:

  1. یک تقریر همان است که جمال افغانی می گفت یعنی پیوند زدن ناف جامعه شیعی به خلافت عثمانی و کشیده شدن به دنبال آن. روشن است که این فکرت در حال حاضر سالبه به انتفاء موضوع است؛ اکنون از تاک و تاکنشان خلافت نشانی نیست؛ گرچه آرمان خلافت در جهان تسنن زنده است و هر آن این غول خفته می تواند سربرآورد.
  2. در جایگاه مادری و راهبری جهان اسلام ظاهر شویم و تلاش کنیم ناف جهان تسنن را به خود پیوند بزنیم و ایشان را در عرصه سیاست و فرهنگ و غیره به دنبال خود کشیم. این تقریر از امت گرایی ما را در نقطه تنش و تقابل جهان اسلام و جهان غرب قرار می دهد و موجب می شود که ما از پیش از غرب و از پس از دیگر مسلمانان ضربه بخوریم؛ چرا که اکثریت قاطع جهان تسنن ما را در نقش مادری و راهبری نمی پذیرند و مواجهه تاریخی ما با جهان غرب را فرصتی برای برکشیدن خود و پایین کشیدن ما می بینند.                          
  3. تقریر سوم آنست که در سود و زیان جهان اسلام به اندازه دیگر سهامداران عمده آن سهیم شویم. اگر آنها وارد بازی می شوند وارد بازی شویم و اگر آنها به تماشا می نشینند به تماشا بنشینیم؛ و در هر بازی و تماشای بازی مراقب باشیم که بیشتر از مابقی زیان نبینیم و کمتر از ایشان سود نکنیم؛ چرا که درغیر اینصورت عدالت را نه فقط در حق خود بلکه در حق تمام کسانی که در این گیرودار زیان می بینند روا نداشته ایم.                                       
  4. تقریر چهارم آنست که مواجهه با تهدیدهای بیرونی را به اکثریت جهان اسلام واگذار کنیم و منتظر باشیم تا اگر آن اکثریت بما هو اکثریت دست نیاز به سوی ما دراز کردند در چهارچوب مصالح خود مددی رسانیم و اگر از سر بدبینی یا استغنا دست نیاز دراز نکردند یاری خود را بر ایشان تحمیل نکنیم.  

اگر بخواهیم بر اساس سیره و روایات اهل البیت گفتمانی درباره تعیین مناسبات خود با دیگر اعضای امت برسازیم تقریر چهارم و پس از آن تقریر سوم بیشترین مویدات را دارند و تقریرهای اول و دوم را تنها با نادیده انگاشتن سیره و روایات اهل البیت می توان توجیه کرد.

عنوان:

  • 00:00
  • 00:00