زمینه سازی برای ظهور: سنت یا بدعت؟

از جمله مفاهیم نوپدید در فضای معاصر شیعی، زمینه سازی برای ظهور امام زمان عجل الله فرجه است...


از جمله مفاهیم نوپدید در فضای معاصر شیعی، زمینه سازی برای ظهور امام زمان عجل الله فرجه است. در عصر حاضر ظاهرا برای اولین بار در تاریخ تشیع کتابی با عنوان الممهدون للمهدی نوشته شده است و در آن، نویسنده تلاش کرده با تطبیق علایم ظهور بر برخی از حوادث کنونی اولا زمان ظهور را خیلی نزدیک جلوه دهد و ثانیا برخی از حرکتهای سیاسی شیعیان را زمینه ساز این ظهور قریب الوقوع معرفی کند. اصل نزدیک انگاری و تطبیق علایم ظهور بر حوادث جاری، اختصاص به عصر حاضر ندارد: بسیاری از حرکتها و جریانهای سیاسی شیعیان دوازده امامی- اگر نه تمام آنها- از زمان صفویه به بعد کمابیش با این مساله روبرو بوده اند که چه نسبتی بین خود و ظهور و دولت امام دوازدهم برقرار کنند. معمولا نسبت برقرار شده مشتمل بوده است بر تطبیق علایم ظهور بر وضعیت کنونی و نزدیک انگاری عصر حضور. علامه مجلسی در بحار الانوار پس از نقل حدیثی درباره اینکه "قومی در مشرق زمین به دنبال احقاق حق خود قیام خواهند کرد که کشته هایشان شهید است و سرآخر زمام امر خود را در دستان امام قائم قرار می دهند" بعید نمی داند که مقصود از ایشان همان صفویان باشند و آنگاه دعا می کند که دولت صفوی تا دولت قائم ادامه یابد (بحار الانوار؛ ج 52؛ ص 243).

به رغم این قبیل نزدیک انگاریها و تطبیقها، هیچگاه زمینه سازی برای ظهور به دال مرکزی گفتمان سیاسی شیعه تبدیل نشده است. حتی در عصر حاضر، زمینه سازی برای ظهور به رغم تکرار مکرر آن در محافل و منابر و مکتوبات، تنها در حد یکی از مفاهیم اقماری گفتمان سیاسی معاصر مطرح است، به نحوی که این گفتمان می تواند بدون استمداد از مفهوم زمینه سازی برای ظهور مسیر خود را ادامه دهد. اصولا اگر گفتمانهای سیاسی شیعه از خیر ادعای نزدیک بودن ظهور و زمینه سازی برای آن درگذرند در دراز مدت به نفعشان خواهد بود؛ چرا که با توجه به انباشت حافظه و تجربه تاریخی شیعه از موارد متعدد شکست قریب الوقوع انگاریها و زمینه سازیها، هر گفتمانی که بر پایه چنین مدعیاتی استوار گردد فاقد قدرت اقناع کافی برای عموم شیعیان خواهد بود و لذا به نفع ماست که از توسل به نزدیک انگاری و زمینه سازی ظهور درگذریم. گنجاندن نزدیک انگاری ظهور و زمینه سازی برای آن در گفتمان سیاسی شیعه آفت مهلک دیگری نیز دارد و آن سلب امکان خردورزی سیاسی بهنگام اتخاذ تصمیمات سرنوشت ساز است؛ چرا که اگر تصمیم گیران ظهور را نزدیک بیانگارند با اعتقاد به قریب الوقوع بودن پیروزی نهایی، هنگام اتخاذ تصمیمات خطیر، پیامدهای احیانا ویرانگر آن را نادیده خواهند گرفت و این پیامدها را زودگذر و مقطعی خواهند دانست.

صرف نظر از این توصیه مصلحت سنجانه، واقعیت آنست که اگر بجای مواجهه احساسی با روایات غیبت و ظهور مواجهه علمی را در دستور کار قرار دهیم، اولا نمی توانیم با استناد با علایم ظهور، ظهور را  نزدیک بیانگاریم و مهمتر از آن نمی توانیم ردپایی از مفهوم زمینه سازی برای ظهور در روایات اهل البیت پیدا کنیم.

به تعبیر دیگر، برمبنای روایات، می توانیم مدعی شویم که ظهور برآیندِ یک فرایند زمینه سازانه بشری نیست؛ یعنی اینطور نیست که شیعیان یا مسلمانان به تدریج زمینه را برای ظهور فراهم کنند و آنگاه امام زمان در یک زمینه مساعد ظهور کند.

برخی از دلایل روایی اینکه ظهور امام زمان در پی زمینه سازی بشری رخ نخواهد داد به قرار ذیل است:

  1. بر حسب روایات، تا جایی که به شیعیان مربوط می شود شیعیان به تدریج در مواجهه با امتحانات سخت و سخت تر بارها و بارها ریزش حداکثری پیدا می کنند و اعتقاد خود به امام زمان را از دست می دهند و تنها اقل قلیل ایشان بر اعتقاد خود باقی می مانند. بر این اساس، شیعیان دوران پیشاظهور نه فقط نسبت به اکثریت جهان اسلام عدد و رقمی محسوب نمی شوند بلکه حتی در مقایسه با شیعیان ادوار قبلی نیز در اقلیت اند. چنین اقلیت بسیار کوچکی را نمی توان زمینه ظهور امام زمان دانست.
  2. از جمله اقدامات موفق عصر ظهور عدالت گستری به وسعت جهان خواهد بود. روایات به روشنی بیان می دارند که در دوران پیشاظهور ظلم و جور به پهنای جهان گسترده خواهد بود. لذا چنین نخواهد بود که در دوران پیشاظهور مثلا عدالت تا 60 درصد گسترده شده باشد و حضرت هم با ظهور خود آن را کامل کنند.
  3. پر شدن زمین از ظلم و جور در دوران پیشاظهور بدین معنا نیست که در جهان دو قطب شکل گرفته باشد: قطب ظالم و قطب مظلوم و حضرت در چکاچک درگیری این قطب ظهور کنند و قطب مظلوم را بر قطب ظالم نصرت دهند. بلکه پر شدن جهان از ظلم به معنای ظالم شدن اگثریت افراد و صنوف است به گونه ای که فرد فرد افراد در حد توان خود حق خوری خواهند کرد.
  4. در روایات متعددی آمده است که خداوند امر امام زمان را در یک شب اصلاح خواهد کرد (یصلح الله امره فی لیله). اگر قیام حضرت برآیند یک فرایند طولانی می بود طبیعتا انتظار می رفت که تعبیر دیگری به کار رود.
  5. مردمان عصر حضور و حتی تعداد زیادی از کسانی که به حسب ظاهر با حضرت همراهی می کنند افراد عارف به مقام امامت و مطیع حضرت نیستند بلکه افرادی هستند که آنگونه که روایت بیان می دارد تلاش می کنند راه درست دینمداری و معنای صحیح قرأن را به حضرت تعلیم دهند(غیبت نعمانی؛ ص 297). این نشان می دهد که قبلا زمینه سازی چندانی صورت نگرفته است. شواهد دیگر فعلا بماند تا بیش از این افسرده تان نکرده باشم.

 

در پایان گفتن این نکته هم ضروری است که اگرچه در روایات به زمینه سازی برای ظهور توصیه نشده در عوض به خودسازی و حفظ ایمان و روابط ایمانی با جمع مومنان توصیه شده است. مومنان مخلص دوران پیشاظهور گرچه ممکن است عده و عده چندانی برای ایجاد تغییر در جهان نداشته باشند اما چه به صورت فردی و چه به صورت جماعتهای ایمانی در دوران پیشاظهور حضوری قوی و در عین حال معطوف به درون دارند. بنا بر این روایاتی که از انحطاط جامعه بشری در دوران پیشاظهور خبر می دهند تنها در صدد هشدار دادن به مومنان اند تا جذب سیل بنیانکن بی ایمانی که همه جهان را درخواهد نوردید نشوند.

عنوان:

  • 00:00
  • 00:00