• 0
  • 1121

نابسند‌گیِ قرآن بسندگی در تفسیر

بسنده دانستن مراجعه به قرآن برای تفسیر قرآن، نه فقط به دلیل تعارض آن با حدیث ثقلین، بلکه علاوه بر آن، به دلیل ابهام‌انگیز بودن بسیاری از آیات قرآن دیدگاه نادرستی است.



دسته‌بندی موارد دشوارفهمی آیات قرآن


بسنده دانستن مراجعه به قرآن برای تفسیر قرآن، نه فقط به دلیل تعارض آن با حدیث ثقلین، بلکه علاوه بر آن، به دلیل ابهام‌انگیز بودن بسیاری از آیات قرآن دیدگاه نادرستی است. بسنده کردن به قرآن در تفسیر قرآن در بسیاری از موارد ما را به نتیجه مشخصی نمی‌رساند؛ مثلا در مواردی که آیات قرآن -به حسب ظاهر- از مفهومی کلی سخن می‌گویند که مصداقش معلوم نیست: نظیر صلاة وسطی و امانتی که در آیه عرض امانت بر آسمان‌ها و زمین آمده یا کلماتی خداوند به آدم تعلیم تا توبه‌اش پذیرفته شود. مصداق عینی این مفاهیم را نمی‌توان بر اساس آیات دیگر مشخص کرد. در این موارد با اکتفا به تفسیر قرآن به قرآن حداکثر می‌توان کلیاتی ‌بی‌ثمر یا جزئیاتی بی‌دلیل را مطرح کرد.

نکته مهم‌تر آن است که اصل روش تفسیر قرآن به قرآن، حتی در فرض بسنده نکردن بدان، فی‌نفسه نمی‌تواند کاربرد بی‌قید و شرطی داشته باشد؛ چرا که پیش فرض این روش، اشتراک معنوی کلمات قرآن کریم در کاربردهای متعدد است؛ در حالی که این پیش‌فرض علاوه بر آن که فی نفسه دلیلی ندارد، نتایجی به بار می‌آورد که به گمانم قائلان به روش تفسیر قرآن به قرآن قبولش ندارند. مثلا آنجا که قرآن کریم از شرک آدم و حوا خبر می دهد آیا به همان معنای شرک اعراب جاهلی است؟ یا آنجا که می‌فرماید یهودیان و مسیحیان، احبار و رهبان خود را ارباب خود تلقی کردند به همان معنایی است که مشرکان مصری باور داشتند؟ بدین ترتیب، تفسیر قرآن به قرآن تنها یک شیوه مشروط برای تفسیر قرآن است و فایده آن هم جزئی و موردی است و نمی‌توان از شمول کلی آن سخن گفت.

نظیر همین مطلب را درباره مقدم داشتن ظاهر آیات بر روایات می‌توان گفت. این قاعده نیز قید و قیوداتی دارد. مثلا در آیه «جاء ربک» یا «الی ربها ناظرة» و بسیاری از آیات دیگر که ظهور روشنی در مکانمندی و تشبیه و انسان‌وارگی خداوند دارند، نمی توان روایات دال بر تنزیه را خلاف قرآن دانست و کنار گذاشت. همین‌طور در فقه مثلاً نمی توان روایات دال بر محرمات طعام را به دلیل آن که در چند آیه محرمات را منحصر در 4 مورد دانسته است، مخالف قرآن دانست. پس نه تفسیر قرآن به قرآن بی‌قید و شرط است است و نه مقدم کردن ظاهر آیه بر روایات.

البته گر مراد ما از واضح بودن آیات قرآن این است که وقتی آیات قرآن را می‌خوانیم مفهومی اجمالی و مدلولی تصوری در ذهنمان شکل می‌گیرد و این‌جور نیست که مثلاً یک زبان بیگانه متعلق به موجودات بیگانه را شنیده باشیم. به این معنا می‌توان گفت که اکثر آیات -نه کل آن‌ها- چنین است. اما نام این را نمی‌توان فهم و تفسیر گذاشت؛ چراکه نه به کار اعتقاد می‌آید و نه عمل.

برخی برای خودگویایی آیات به احادیث عرضه روایات بر آیات تمسک کرده‌اند: احادیثی که می‌گوید سخن ما را بر قرآن عرضه کنید؛ اگر موافق بود بپذیرید و اگر مخالف بود سخن ما نیست. پیش‌فرضِ عرضه احادیث بر قرآن، وضوح و خودگویایی آیات قرآن است. این وضوح البته نسبت به معارف پایه در کلی‌ترین سطحش قابل تردید نیست؛ مثلا این‌که قرآن به خدای واحد دعوت می‌کند و لذا قول به الهه یا تثلیث باطل است و این‌که خداوند پیامبرانی فرستاده است و معاد و ثواب و عقابی درکار است و تکالیفی بر دوش بندگان است و ده‌ها مورد دیگر که همگی در سطح کلی واضح و عیان‌اند. اما اگر از این کلیت یک گام کوچک به سمت تفصیل بر داریم با ابهامات یا چند پهلویی‌های بی‌شماری مواجه می شویم که در این‌جا سخن گفتن از وضوح خلاف واقع است.

در فایل صوتی ذیل موارد دشوارفهمی آیات قرآن را دسته بندی کرده‌ام. این دسته‌بندی به منشأهای دشوارفهمی قرآن ناظر است. این دشوارفهمی‌ها هم در آیات راجع به مسائل اساسی اعتقادی و هم در آیات راجع به عمل یافت می‌شود. بی‌تردید در این آیات دشوارفهم که تعدادشان در آیات قرآن بسیار زیاد است و در تعیین مسیر اعتقاد و عمل نیز تعیین کننده است، نمی توان از عرضه روایات بر قرآن سخن گفت؛ بلکه باید آیات را در پرتو روایات فهمید.

ثبت نظر شما

عنوان:

  • 00:00
  • 00:00